خوشا دوزخ که از قهرت ملولم .....
من و اصرار ماندن بی بهانه تو و انکار بزم عاشقانه
من و اصرار ماندن بر لب تیغ تو و انکار ابروی شبانه
من و اصرار ماندن تاشکستن تو و انکار جادوی زمانه
من و اصرار ماندن بر سر عشق تو و انکار حرف عاشقانه
من و اصرار ماندن با همه زخم تو و انکار زخم و زلف و شانه
من و اصرار ماندن شوق دیدار تو و انکار وصل عارفانه
من و اصرار ماندن شرم رفتن تو و انکار شرم و صد نشانه
زمن اصرار و از سمت تو انکار بنازم غیرتت را زین میانه
زمن اصرار یعنی رحمت تو ندارم بهتر از این ره بهانه
زتو انکار یعنی غفلت من !! به دلداری رهم دادی به خانه
خوشا دوزخ که از قهرت ملولم امان از وحشت این تازیانه
قناری های عاشق ضجه کردند به سمت چشم تو با این ترانه :
هو الله و هوالله و هوالله ندارد هرگز این دریا کرانه
شعر از : زینب پوررحمتی