دوش در حلقه ی ما قصه ی مستان تو بود سخن از معجزه ی حضرت سلطان تو بود سخن از فاجعه و هجمه ی طوفان بلا پای پر آبله و کودک عطشان تو بود دشت لبریز شکوه زنی آشفته ولی سخن از رایحه ی زلف پریشان تو بود آنقدر تسنه ی معنا که همه آینه ها مات و مبهوت نگاه و لب… بیشتر »
آرشیو برای: "آبان 1399"
وقتی فارغ از روزمرگی ها می شوم ، وقتی دل بهانه میگیرد بهانه نگاه باران خورده تو را آنوقت میفهمم چقدر دلتنگم … چقدر از تو دورم و تو به من نزدیکی و این حس همیشگی دلتنگی های من است . پیله یادت را برتن تمام تنهایی هایم تنیده ام تا وقت پروانه شدن… بیشتر »