دوش در حلقه ی ما قصه ی مستان تو بود سخن از معجزه ی حضرت سلطان تو بود سخن از فاجعه و هجمه ی طوفان بلا پای پر آبله و کودک عطشان تو بود دشت لبریز شکوه زنی آشفته ولی سخن از رایحه ی زلف پریشان تو بود آنقدر تسنه ی معنا که همه آینه ها مات و مبهوت نگاه و لب… بیشتر »