مرتبه عشق
22 مهر 1404 توسط پوررحمتي
مرتبه عشق…..
تا در دلم افتاد که از عشق بگویم
دیدم ز تو نقشی به سر و پای وجودم
محو رخ خود می شوم از مردم چشمت
از بس که به دور از تو در آیینه سرودم
یک لحظه نشد بی تو بخواهم که بمانم
حیف است بگویم که چه ها بی تو کشیدم
رفتار من از تابش خندیدنت آری
مشکوک به دیوانه شده از تو شنیدم
هر شب به سرم می زند از غصه بمیرم
یاد تو ولی مایه تسکین و امیدم
در می زنم آنقدر رقیبان که بدانند
با عشق به این مرتبه عشق رسیدم
این پنجره بسته به روی همه کس را
عمری به سوی گوشه چشم تو گشودم
گفتم به وصیت که به قبرم بنویسند :
ای کاش که از زمره یاران تو بودم
تقدیم به عشاق غمت یوسف زهرا ( عج)
این لحظه ناب و همه بود و نبودم
شعر از “زینب پوررحمتی”